احساس کردم که تعلق خاطرم به او سستی گرفته است زیرا امید نداشتم که مهر و محبتم سودی به حالش داشته باشد. به خاطرش رنج بردم، اما به دنبالش نرفتم. در میان همهی پشیمانیهایی که در زندگی احساس کردهام، این از همه شدیدتر و ماندگارتر است. با این کار، سزاوار مکافات سختی هستم که از آن هنگام پیوسته عذابم داده است: کاش با تحمل آن توانسته باشم تاوان ناسپاسی خود را بدهم! رفتارم به دور از حقشناسی بود اما قلبم از آن، چنان جریحهدار شده است که هرگز نمیتواند به مردی ناسپاس تعلق داشته باشد.
اعترافات / ژان ژاک روسو