۱۳۸۸/۰۲/۲۵
رُدیکا:  شما رو برای زن دیگه‌ای ترک کرده؟

دیان:  نه.

رُدیکا:  پس برای چی؟

دیان:  خستگی... فرسودگی...


عشق لرزه / اریک ـ امانوئل اشمیت

۱۳۸۸/۰۲/۲۴
مث دود سیگار می‌مونه زندگی.
۱۳۸۸/۰۲/۱۴
حالا که دارم می‌رم تهران، تکلیف مافیا چی می‌شه؟
آدم‌ها تا زمانی عزیزند که دچار خفقان باشند.

۱۳۸۸/۰۲/۱۳
احساس کردم که تعلق خاطرم به او سستی گرفته است زیرا امید نداشتم که مهر و محبتم سودی به حالش داشته باشد. به خاطرش رنج بردم، اما به دنبالش نرفتم. در میان همه‌ی پشیمانی‌هایی که در زندگی احساس کرده‌ام، این از همه شدیدتر و ماندگارتر است. با این کار، سزاوار مکافات سختی هستم که از آن هنگام پیوسته عذابم داده است: کاش با تحمل آن توانسته باشم تاوان ناسپاسی خود را بدهم! رفتارم به دور از حق‌شناسی بود اما قلبم از آن، چنان جریحه‌دار شده است که هرگز نمی‌تواند به مردی ناسپاس تعلق داشته باشد.


اعترافات / ژان ژاک روسو
۱۳۸۸/۰۲/۱۱
آدم ۵۰روز بعد از پایان خدمت‌اش معنی "آثار روانی جنگ پس از اتمام آن" را می‌فهمد.