۱۳۸۵/۰۶/۲۴
خب ممنون ...جان بابت این که سوژه می دی واسه نوشتن. البته نمی دونم چرا دارم تشکر می کنم چون تو که دیگه از این جا فراری شدی (پوچ خونا بیخود می کنن این حرفت رو باور نکنن).


و یه چیز دیگه: اگر یه زمانی دوباره از این طرفا رد شدی و چیزکی گفتی سعی می کنم برم رو صندلی بعد افاضاتت رو بخونم، این جوری بزرگ می شم دیگه، نه؟!


آخر هم این که ...جان رهگذر، اگر می ری از کنار برو.