از خشم
تا
گریه
بر صورت دیوار
هی مشت میزد،
مشت
از خانه بیرون زد
پشت سرش تا روز
یک سایهی کشدار
افتاده بود از پشت
فکر گریزی کرد
فریاد زد
اما
خود را به سرعت کشت
رضا زندحبیبی