۱۳۸۹/۰۶/۰۵
خب
از بین بچه‌های دانشگاه فقط محسن مونده بود که ازدواج نکرده بود و با این مقدمه نیم‌خطی مشخصه که اونم کارش تموم شده. حالا دیگه خیالم راحت شده، از این‌که بچه‌هام سر و سامون گرفتم :ی
می‌شه دو تا کار کرد الان. یکی این‌که ترتیب بچه‌های دانشگاه و در نظر بگیرم، پس از این لحاظ نوبته منه! کار دیگه هم اینه که...

کور خوندی آرین، اول تو بعد من :ی
2 Comments:
Anonymous دنیا said...
یا اینکه حالا هم با خیال راحت می‌تونی منتظر نوه نتیجه‌هات باشی که به دنیا میان و قد می‌کشن و بزرگ می‌شن

Blogger بی‌گاه said...
این راه قبلن امتحان شده، من هی می‌رم خونه این دوستام تشویق‌شون می‌کنم به بچه‌دار شدن، گوش نمی‌کنن. دیگه آخرین امیدم به یه میلیونه ا.ن. هست :ی
ولی خب کار کار خود آرینه، با پتانسیلی که ازش سراغ دارم... :ی