خب
از بین بچههای دانشگاه فقط محسن مونده بود که ازدواج نکرده بود و با این مقدمه نیمخطی مشخصه که اونم کارش تموم شده. حالا دیگه خیالم راحت شده، از اینکه بچههام سر و سامون گرفتم :ی
میشه دو تا کار کرد الان. یکی اینکه ترتیب بچههای دانشگاه و در نظر بگیرم، پس از این لحاظ نوبته منه! کار دیگه هم اینه که...
کور خوندی آرین، اول تو بعد من :ی
ولی خب کار کار خود آرینه، با پتانسیلی که ازش سراغ دارم... :ی