باران میآمد و روی شیروانی ترانه مینواخت: ترانهای که اگه آدم اونرو شب، در امن آغوش او گوش کنه زیباترین ترانهی دنیاست. هر قدر باد شدیدتر باشه و بارون تندتر بیاد بازوهاش محکمتر دورت فشرده میشه و تو توی بغلش راحتتری و دیگه از هیچ چیز نمیترسی. دست کم این احساس منه. تمام عمرم صدای بارون روی شیروانی رو تنها شنیدهام. بارون دوست نداره کسی تنها ترانهاش رو گوش بده. من ناکامیش رو خوب حس میکنم. حالا لابد اسکیهاش رو بغل گرفته و خرخر میکنه. لابد خیال میکنه من اجاقم سرده...
...من فقط دلم میخواست توی تاریکی در بغلش بخوابم و به صدای بارون گوش بدم. الان هر دومون داریم بارون به این خوبی رو تلف میکنیم.
خداحافظ گاری کوپر / رومن گاری