
تمام لذتها تنهایی تجربه میشن، مث بازی امشب...
پ.ن: مث همیشه موقعی که احتیاج داری و در میزنی کسی نیس.
آهایآهای کی پس خدا بود
کی پشت چين پردهها بود
آهایآهای کی ناخدا بود
ازش میمرد و بیصدا بود
تو خدايی، تو ناخدايی، تو بیصدا و باصدايی
تو کجايی، بگو به عالم که پشت ما و مشت مايی...
جدی جدی وقتی که با اون شکلکا واسهت چش و ابرو میام و جوابی نمیدی، انتظار داری فک کنم که نیستی و... تو همون دقیقهها بلاگت آپ میشه!
پ.ن: جلالخالق!!!
این آزادی، مثه اون آزادیا نیس. هم میخوام داشته باشمش هم نه. خب بستگی به این داره تاوانی که میخوام بهجای نداشتنش بدم میارزه یا نه.
پ.ن: کلا خیلی کم پیش میآد که بیرزه.