۱۳۸۵/۰۴/۲۳

۸ ترم تموم شد و تموم نشد؟

۱۳۸۵/۰۴/۲۰
هه‌هه

قراره چند نفری رو ببینم که حالم ازشون به‌هم می‌خوره.

۱۳۸۵/۰۴/۱۹
قانون

تمام لذت‌ها تنهایی تجربه می‌شن، مث بازی امشب...


پ.ن: مث همیشه موقعی که احتیاج داری و در می‌زنی کسی نیس.

۱۳۸۵/۰۴/۱۷
و تو تمام ساعت‌هایی را که از آخرین لحظه شب گذشته خواب می‌بینی.
۱۳۸۵/۰۴/۱۵
آخرین خبر

به طور خیره‌کننده‌ای و به اعتقاد بسیاری از اطرافیان‌اش، مزخرف به نظر می‌آید.

۱۳۸۵/۰۴/۱۳
برای بار چندم؟!

آهای‌آهای کی پس خدا بود


کی پشت چين پرده‌ها بود


آهای‌آهای کی ناخدا بود


ازش می‌مرد و بی‌صدا بود


تو خدايی، تو ناخدايی، تو بی‌صدا و باصدايی


تو کجايی، بگو به عالم که پشت ما و مشت مايی...

۱۳۸۵/۰۴/۱۲

جدی جدی وقتی که با اون شکلکا واسه‌ت چش و ابرو می‌ام و جوابی نمی‌دی، انتظار داری فک کنم که نیستی و... تو همون دقیقه‌ها بلاگت آپ می‌شه!


 


پ.ن: جل‌الخالق!!!

گند شده‌ام، گندیده اما نه.

۱۳۸۵/۰۴/۱۰

این آزادی، مثه اون آزادیا نیس. هم می‌خوام داشته باشمش هم نه. خب بستگی به این‌ داره تاوانی که می‌‌خوام به‌جای نداشتنش بدم می‌ارزه یا نه.


پ.ن: کلا خیلی کم پیش می‌آد که بیرزه.

من بی‌خود بکنم به "دختر همسایه" فکر بکنم!