
در دنیا فقط برای یک پادشاه جا هست. بنابراین او باید بیوقفه بجنگد؛ در داخل با اشرافزادگان، چاپلوسها و کشیشها، در خارج با شاهزادههای دیگر. وقتی جنگ تمام میشود، سلطنت استحکام مییابد، و مرگ به سراغ همان کسی میرود که خود را صاحباختیار تمام زندگیها -به جز زندگی خود- کرده است.
کریستین بوبن
اینکه یکی از دوستات بعد از مدتها میاد خونهت. از کادو تولد تا درسای ترم بعد باهاش صحبت میکنی، بعد باهاش میری بیرون تا تاکسی گیرش بیاد، بعد موقع برگشتن هر چی سنگ تو راهت هست و شوت میکنی و بعد فردا یه روز دیگه هست و مهم نیست اما.
ارزش دیدن یه دوست چیز خیلی خوبی هست که خیلیها یا ازت دریغ میکنن یا اینکه با بهونهها کاری میکنن که عطای دیدنشونو به لقاش ببخشی.
ببین عزیز من یه حساب دودوتا چارتا هس. نمی دونم چرا میخوای این قدر واسه خودت فلسفه ببافی. اصلا میدونی چیه؟ هر عملی را عکس العملیست. باور نداری برو کتابای گاجو بخون. پسرهی مزخرف.
پ.ن: اُه اُه مواظب باشید، دوباره یکی از اون پریودا اومده سراغم.
من از تو به کجا پرت شدم
که اینچنین
روحم شکست
تو
از من
به کجا ریختی
که من از تنهایی
سر میروم؟
آن هنگام که باد مرا
از تو میشکست،
کدام فصل بود،
که اکنون
شکنندهتر از پاییزم؟
از کجا کوچ میکنی
راستی زمستانتر از من فصلی نبود
آوازت هنوز سبز است
که میگفتی:
"تو سقوط میکنی
نه پرت میشوی"
اعظم نادری